تحصن گسترده امروز چهارشنبه 21 شهریور 97 کسبه و بازاریان مناطق کردنشین حاوی پیامهایی بود که نیاز است مسئولان و تصمیمگیران استانی و کشوری با نگاهی ویژه به آن بنگرند چرا که هماکنون جامعه ما به اعتمادسازی مردمی و جلب مشارکت آنان بیش از هر زمانی نیازمند است.
خبرنگار آژانس خبری
کوردهواری عصر امروز و به صورت میدانی در سطح شهر سنندج و هسته مرکزی این شهر
برای بازدید از حجم تحصنهای کسبه و بازاریان خیابانهای اصلی این شهر به ویژه
خیابان انقلاب(سیروس سابق) و بازار این شهر، خیابان فردوسی، خیابان فلسطین، خیابان
نمکی، خیابانهای منتهی به میدان انقلاب و میدان آزادی این شهر را طی نموده و
مشاهدات عینی خویش را در قالب یک یادداشت خبری در اختیار این آژانس خبری قرار داده
است که در ادامه خواهد آمد.
پس از دو دهه تلاش و
دوندگی و با جور کردن سه تا وام چنددرصدی برای خریدن خانهای محقر خیز برداشته
بودیم که متأسفانه طی یک هفته اخیر به هر مشاور املاکی سرمیزنیم با لیستهای مهر
و مومشده مشتریان پشیمان شده و ناامید نسبت به یک ماه آتی مملکت مواجه میشویم.
عصر امروز نیز به
روال چند روز گذشته عزم جستجو و بازدید از منازل آماده فروش در محلهای دیگر از
سنندج را داشتیم و این بار قرعه به نام خیابان ژاندارمری سابق افتاد و پس از پیادهروی
چند دقیقهای با درب بسته مغازههای این منطقه مواجه شدیم و مغازه مشاور املاکی
نیز که دیروز با وی هماهنگ کرده بودیم نیز بسته بود.
شماره تلفن مشاور
املاک را گرفتیم و از وی پرسیدیم که چه زمانی مغازه را باز میکند اما وی در جواب
گفت آقای ساعدی مگر نمیدانید مردم در اعتراض به نابسامانیهای اقتصادی و عملکرد
مدیران دست به تحصین زدهاند.
بنده در جواب به وی
گفتم خوب شما چرا مغازه را بستهاید؟ شما که شغلتان واسطهگری است.
مشاور املاک در جواب
من گفت ای آقا مگر نمیدانید که چند هفتهای هستش که قیمتهای مسکن بدون هیچ دلیل
و منطق علمی و کارشناسی بالا میرود و هیچ مسئولی نیز در این راستا پاسخگو نیست.
نان ما مشاورین املاک
در این آشفته بازار مسکن و ترس از آینده سنگ شده و نسبت به مدت مشابه سالهای
گذشته با بحران بزرگ درآمدی مواجه شدیم و برای اعتراض به این وضعیت ما هم با سایر
کسبه و بازاریان همراه شدیم و مغازه خود را بستیم.
پس از شنیدن حرفهای
مشاور املاک از وی خداحافظی کردیم و در به در دنبال یک سوپر مارکتی بودیم که یک
بطری آب معدنی هزارتومانی را که تا دو ماه قبل 500 تومان بود را خریداری کنیم تا
در این عصر گرم تابستانی رفع عطشی بنماییم اما هیچ سوپرمارکتی نیز در این محوطه
باز نبود به ناچار راهی یکی از مساجد شدیم که آنجا رفع عطشی نماییم که با درب بسته
مسجد هم مواجه شدیم و این برای بنده جزو نوادر روزگار بود که مساجد مناطق کردنشین
که تا پاسی از شب دربهای آنها به روی عموم باز است چرا اکنون و در عصریک روز
تابستانی باید بسته باشد.
مسیر را به سمت میدان
آزادی(اقبال سابق) طی کردیم و هر جا را نظاره میکردیم صفوف به هم پیوسته نیروهای
خدوم انتظامی را میدیدیم که در کنار هم ایستاده و پیادهروهای تاریک و کمجمعیت
شهر را مینگریستند و آنها نیز در این آشفته بازار معیشتی انگار به حقوق ناچیزشان
و مشکلات معیشتی خود و خانوادههایشان در فکر فرو رفته بودند.
از میدان آزادی به
سمت میدان انقلاب که مینگریستی تنها مکانی که باز بود پردیس سینمایی بهمن بود و
برای کنجکاوی هم شده رفیتم وارد لابی این مجتمع سینمایی شدیم اما با وجود اینکه
امروز 21 شهریور روز ملی سینما بود و بلیطهای این سینما در تمامی سانسهایش نیمبها
اعلام شده بود اما تعداد افرادی که در لابی نشسته بودند کمتر از انگشتان دو دست
بود.
شاید با این موج
گرانی که طی چند هفته اخیر در کشور به وقوع پیوسته انتظارچندانی از مردم مناطق
کردنشین که میزان درآمد سرانه آنها نصف درآمد سرانه میانگین کشور است نداشته
باشیم که سبد فرهنگی خود را تقویت نمایند و برای سینما و بلیطهای هشت هزار تومانی
آن جایی در نظر بگیرند؛ اما کردستانیها همواره هنردوست و فرهنگپرور بودهاند و
شاید حضور کمرنگ مشتاقان سینما آن هم در روز ملی سینما در بزرگترین پردیس سینمایی
غرب کشور نوعی اعتراض نسبت به تنگی معیشت و کوچکشدن سبد فرهنگی خانوارها باشد.
پس از بیرون آمدن از
پردیس سینمایی بهمن به سمت سه راه نمکی راه افتادیم و با خودمان پیشبینی میکردیم
که اگر جگرکیهای همیشه زنده و پویای سه راه نمکی باز نباشد دیگر اوضاع خیلی خراب
است و باید گفت که کارد به استخوان رسیده است.
با نزدیکشدن به سه
راه نمکی پیشبینی ما به واقعیت پیوست و جگرکیهای همیشه شلوغ سنندج که مملو از
شهروندان و مسافران بود نیز کرکرههای پایین کشیده شده داشتند و وقتی به سوی میدان
انقلاب مینگریستی با تاریکی سنگینی روبرو میشدیم که رمق را از پاهایت میگرفت که
دو قدم در شلوغترین خیابان سنندج برداری.
از میدان انقلاب به
سمت خیابان انقلاب(سیروس) به راه افتادیم و بازار پررونق سنندج را همچون بنایی
قدیمی و خالی از سکنه میدیدیم که انگار روح از کالبد آن هزاران سال است که رخت
بربسته است.
جالبتر اینکه صدها
دستفروشی که در روزهای عادی برای به دستآوردن چند هزار تومان در گوشهای از سنگفرشهای
نامتوازن خیابانهای سیروس و فردوسی سنندج بیتونه میکردند نیز امروز به خیل
گسترده متحصنین پیوسته بودند و انگار این قشر آسیبپذیر و تنگمعیشت جامعه نیز با
عدم حضور خویش خواستهاند به مسئولان و تصیمگیران استانی و کشوری بفهمانند که
نجابت بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ غنی کوردهواری است و کردستانیها با پیشینه
تاریخ چندهزار ساله خویش سختیهای بسیاری را تحمل کردهاند تا آسایشی کوتاه داشته
باشند.
از خیابان سیروس به
سمت چهارراه همیشه شلوغ این خیابان تاریخساز و قدیمی سنندج حرکت کردیم که با صحنه
بسیار حیرتانگیز مواجه شدم و آن هم بسته بودن مغازههای دائمی و همیشه روشن چهارراه
سیروس بود که حتی در تعطیلات عید، جمعهها و سایر مناسبتها نیز این مغازه به صورت
شبانه روزی باز هستند اما امروز این مغازهداران نیز به جمع متحصنین پیوسته بودند.
حین پیادهروی به سوی
انتهای خیابان سیروس با یکی از مغازهداران این خیابان که قصابی دارد روبرو شدم و
از وی پرسیدم شما دیگه چرا مغازهتان را بستهاید که وی در جواب من گفت کاک خبات
ما هم اهل این شهر و دیار هستیم و بدانید که وقتی یک مادر مظلومی به قصابی ما
مراجعه میکند و با 5 هزار تومانی که در
دست دارد میخواهد برای فرزندانش گوشت تهیه کند در وهله نخست جگر ما کباب میشود
چرا که 5 هزار تومان گوشت حتی نمیتواند شکم یک بچه گربه را سیر کند چه برسد به
اینکه با آن بخواهیم برای چند نفر غذایی تهیه کنیم؛پس کاک خبات به ما هم حق بدهید
که نسبت به این اوضاع بد معیشتی خود و همشهریانمان اعتراض و تحصن کنیم.
با خودم داشتم به
دلایل این چند نفری که امروز با آنها صحبت کردم فکر میکردم که یک دفعه اپلیکیشن
موبایلم به صدا درآمد و زمان رفتن به آرایشگاه برای اصلاح موهای سرم یادآوری کرد.
بر سرعت خویش افزودم
که به آرایشگاه همیشگی خود برسم و موهایم را اصلاح نمایم اما با درب بسته آرایشگاه
و کرکرههای پایین کشیده شده آن مواجه شدم.سریع با دوست آرایشگرم تماس گرفتم و
گفتم: شما دیگه چرا؟
کاک طالب در جواب به
من گفت: نگاه کن کاک خبات من اصلا به پشتپردههای سیاسی و اهداف این تحصن کاری
ندارم فقط بذار یه چیزی را بهت بگم و آن اینکه وقتی من بارها دیدم که پدری کارگر
دست پسر کوچکش را گرفته و به آرایشگاه من مراجعه میکند اما با وجود نامناسببودن
وضعیت پیرایش موهای خودش اسرار میکند که اول موهای بچهام را کوتاه کنید و خودم
روز دیگری مراجعه میکنم و این مراجعت وی تا چندین هفته دیگر نیز به دلیل ضعف
معیشتی به تعویق میافتد باید به بنده حق بدهید که برای دفاع از حقوق این بندگان
خدا و اعتراض نسبت به مرفهین بدون درد جامعه، ما هم در کنار این تحصن گسترده کسبه و
بازاریان باشیم و اعتراض مسالمتآمیز خود را به گوش مسئولان برسانیم.
راهپیمایی عصر امروز
و شنیدن سخنان قانعکننده همشهریانم آنچنان بر من اثر گذاشت که دغدغه بزرگ خانهدار
شدن حسابی از یادم رفته بود و هنگامی که به خانه پدری رسیدم من هم در ذهن خودم
این مورد را تکرار میکردم که همچون همکاران رسانهای من نیز در قبال این تحصن
گسترده مردمی سکوت اختیار کنم و مطلبی را به رشته تحریر درنیاورم اما ناگهان به
یاد سوره قلم و آن ابزار مقدسی فکر کردم که خداوند متعال به آن سوگند یاد کرده است
و به خود آمدم و به این نتیجه رسیدم که اگر من نیز تحصن کنم آن مدیران و مسئولان
ناتوان و ضعیفی که در باد اینکه همه چیز آرومه متأسفانه آرامش بیشتری حس خواهند
کرد و خواب زمستانی آنها باید از سوی من رسانهای که وظیفهام بیدارکردن و آگاهی
بخشی است به بیدارکردن آنان از این خواب عمیق منجر شود اگر چه که یک دست صدا ندارد
و کاش همه همکارانم با بنده یک صدا میشدند تا خواب از چشمان این مدیران و تصمیمگیران
بیخیال هر چه زودتر بپرد.
شاید بسیاری از طیفهای
مردمی که امروز در مناطق کردنشین به جمع متحصنین پیوستند به اهداف سیاسی و
ضدامنیتی بیانیههای گروههای مخالف دولت جمهوری اسلامی ایران و رسانههای معاند توجهی
نکردند و با دغدغهای معیشتی و اعتراض به نابسمانیهای اقتصادی در کشور و مدیریت
ضعیف مدیران استانی و کشوری در این آشفته بازار اعتراض کردند اما این حجم هماهنگی
و همدلی مردم در بستن درب مغازهها و اماکن تجاری و عمومی زنگ خطری برای مسئولان و
تصمیمگیران استانی و کشوری بود که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی متأسفانه
نتوانستهاند اعتماد و مشارکت گسترده مردمی را با خود همراه کنند و مردم نجیب
کردستان را که همواره نجابت آنان زبانزد عام و خاص بودهاست را آنچنان نگران و
ناراحت کردهاند که با سکوت خویش فریادی بلند سردادهاند که صدای آنان تمام رسانههای
داخلی و خارجی را متحیر کردهاست.
تحصن گسترده مردمی در
مناطق کردنشین پیامهای بسیاری را برای تصمیمگیران و تصمیمسازان ملی داشت که
انتظار میرود این تلنگر بزرگ مردمی جدی گرفته شود.
بدون شک اگر خبرنگار
کوردهواری در سطح خیابانهای شهر سنندج و دیگر شهرهای مناطق کردنشین ایران اسلامی
گام برمیداشت و با طیفهای دیگری از مردم همصحبت میشد مطالبی پیرامون تعصبات
مذهبی و ظلمهایی که به جوانان تحصیلکرده اهل سنت در این مناطق بر اساس قوانین
نانوشته در دیگر مناطق ایران میشود نیز مباحثی مطرح میشد و به ظلم بزرگ آبی به
کشاورزان و مردم کردستان نسبت به عدم بهرهبرداری از منابع آبی در پشت سدهای این
استان، بیلیاقتی مدیران و مسئولان استانی در سنوات گذشته و ناتوانی بسیاری از
مدیران کنونی، عدم اعتماد به بسیاری از سازمانها و نهادهای خدمترسان، اعتراض
نسبت به برنامههای فرهنگی، هنری، مذهبی، اجتماعی تحمیلی از پایتخت بدون درنظر
گرفتن ویژگیهای فرهنگی و مذهبی مردم، اعتراض شدید نسبت به عدم سرمایهگذاری شرکتها
و بانکها و هلدینگهای بزرگ سرمایهگذاری در مناطق کردنشین نیز اشاره میشد.
میتوان گفت رسانههای
خارجی و معاند با حجم گسترده تبلیغاتی خویش زمینهساز تحصن گسترده مردمی در روز
چهارشنبه 21 شهریور ماه بودند اما انجام
این حرکت مسالمتآمیز مردمی در شرایط کنونی جامعه نیازی مبرهن بود تا طیفهای
مختلف مردم به خود آمده و برای ثبات اجتماعی و اقتصادی کشورشان احساس مسئولیت
بیشتری نمایند و با ریکاوری کوتاه اما گسترده نتایجی را رقم بزنند که به خوب شدن
حال همه ما بیانجامد و بیشتر به فکر همدیگر باشیم.